میزگرد تخصصی «شهر هوشمند و انتخابات شوراها» در روز دوشنبه ۳ خرداد ۱۴۰۰ در سالن اجتماعات مرکز فابا برگزار شد. این میزگرد به دبیری علیرضا سانیانی، مدیر امور فناوری اطلاعات و ارتباطات بانک گردشگری و با حضور امین فرجی، رئیس مرکز تحقیقات شهر هوشمند ایران، علی اصغر قائمی، نظریهپرداز و متخصص حوزه هوشمندسازی و فناوری و شهاب جوانمردی، مدیرعامل هلدینگ فناپ برگزار شد.
فابانیوز؛ از ابتدای شکلگیری بلدیه تا امروز بیش از یک قرن میگذرد. اولین بار ناصرالدین شاه در این اندیشه بود که برای ساماندهی شهرها بلدیه را تاسیس کند و به این کار موفق نشد تا قانون شکلگیری بلدیهها در دوران مشروطه مصوب شد. با گذشت زمان و گسترش شهرنشینی بهتدریج نیازهای جدید برای مدیریت شهری شکل گرفت و شهرداریها را با چالشهای جدید مواجه کرد. فناوری همانطور که در دیگر عرصههای زندگی به کمک انسان آمده بود، جایگاه خود را در عرصه مدیریت شهری نیز پیدا کرد و بهتدریج و در زمانی نهچندان دور مفهوم شهر هوشمند مطرح شد.
بهگزارش فابانیوز؛ انتخابات شوراهای شهر و روستا نزدیک است. بیشک امروز ما به نگاهی نو در مدیریت شهری نیازمندیم. در دورههای گذشته همواره سایه سیاست و سیاسیون بر سر پارلمانهای شهری ایران سنگینی میکرد. امروز نیز همچنان این موضوع اجتناب ناپذیر است، اما با انتخاب درست میتوان این قاعده را بر هم زد، چرا که سیاستگذاری برای مدیریت شهری نیازمند تخصص است و امروز که فناوری بیش از پیش در جامعه انسانی تنیده شده است، نیاز به حضور متخصصان این حوزه در شوراها بیش از پیش احساس میشود. شهرها برای ادامه مسیر خود برای به ارمغان آوردن تجربه زندگی آسان و لذتبخش شهری برای شهروندان نیازمند حرکت به سمت هوشمندی هستند و این موضوع نیز خود مهر تاییدی بر لزوم حضور متخصصان فناوری در شوراها است.
مرکز فابا با همراهی کارشناسان و مدیران فناوری و شهری میزگردی با عنوان «شهر هوشمند و انتخابات شوراها» در سالن اجتماعات این مرکز برگزار کرد. این میزگرد به دبیری علیرضا سانیانی، مدیر امور فناوری اطلاعات و ارتباطات بانک گردشگری و با حضور امین فرجی، رئیس مرکز تحقیقات شهر هوشمند ایران، علی اصغر قائمی، نظریهپرداز و متخصص حوزه هوشمندسازی و فناوری و شهاب جوانمردی، مدیرعامل هلدینگ فناپ برگزار شد که مشروح آن را در ادامه میخوانید.
علیرضا سانیانی در ابتدا ضمن خوشآمدگویی به مهمانان این نشست گفت: امروز در محدوده خیابان ایتالیا که این نشست در حال برگزاری است ترافیک عجیبی رخ داده و خیابانها بسته شده است. همین موضوع، نشان از نبود هوشمندسازی است و باعث شده تا جلسه ما با تاخیر برگزار شود.
وی در ادامه از امین فرجی پرسید که به نظر او ابعاد شهر هوشمند چیست؟
امین فرجی، رئیس مرکز تحقیقات شهر هوشمند ایران در پاسخ به اولین سوال این نشست این گونه پاسخ داد که: موضوعی که بهعنوان اولین سوال مطرح شد یکی از چالش برانگیزترین موضوعات مطرح در این حوزه است. ما هم تعریف خود شهر را داریم و هم هر چیزی که بهعنوان پسوند در ادامه شهر میآید. با توجه به اینکه خود موضوع شهر چالش برانگیز است، پسوندی هم که به آن اضافه میشود به چالش آن بیشتر اضافه میکند. درخصوص اینکه ابعاد شهر هوشمند چیست؛ با توجه به چیزی که در ادبیات شهر هوشمند معمول است، موضوعاتی مانند حملونقل، اقتصاد، ساختمان، کسبوکار، سلامت، آموزش و حوزههای متنوع دیگر زیر مبحث شهر هوشمند میآید.
رئیس مرکز تحقیقات شهر هوشمند ایران در ادامه با بیان اینکه در تاریخچه مطالعات شهری ایران و آن چیزی که ما به اسم شهر و شهرداری یا بلدیه میشناسیم و همچنین از سال ۱۲۸۶ که قانون بلدیه در چارچوب ۱۰۸ ماده مصوب شد، از همان زمان تا به امروز موضوع شهرداری محل بحث بود که چه تعریفی از شهر یا برای مثال از رئیس شهر یا شهردار هست، توضیح داد: در حوزه شهر هوشمند نیز زمانی که بهخصوص به نسل سوم شهر هوشمند نگاه میکنیم، یعنی نسلی که بیشتر تکیه به حوزه مردم میکند و در بحثهای همآفرینی با مردم و مشارکت با مردم وارد میشود، حوزههای غیرفنی شهر هوشمند بیشتر مطرح میشود.
فرجی ادامه داد: شاید در بحثهای جدی اولیه شهر هوشمند ترجیح این بود که بیشتر به سمت سنسورهایی که در شهر بود حرکت شود و چیزی که در حوزههای مختلف بود یا دادههایی که تولید میشود. بحث این نیست که این موارد را کنار بگذاریم، بلکه حایز اهمیت هم هست، نمیتوان شهر هوشمند را بدون سنسور، کلان داده، استخراج داده و روندهای کلان تصور کرد. ما با مفهوم پیچیدهای روبهرو هستیم. این موضوع هم باز به موضوع دیگری که چالشهای شهری است که داشتیم، برمیگردد.
این عضو هیئتعلمی دانشگاه تهران افزود: از سال ۱۲۰۹ که آغامحمد خان قاجار تهران را بهعنوان پایتخت خودش انتخاب کرد تا امروز و از سال ۱۳۱۸ شهری را داشتیم که از شهر اول تاریخ آن زمان یعنی تبریز در جمعیت پیشی گرفت و آرام آرام این شهر به یک کلان شهر تبدیل شد. تهران بیش از ۶۰ هزار هکتار پهنه دارد، ۹۰۰ هزار کاسب در این شهر است و ویژگیهای مختلف دیگر هم دارد. همین موضوع باعث شده است که برخی خرده مسائل که در این شهر بوده تبدیل به مشکل شود و در ادامه آن هم تبدیل به مشکلات بدخیم شده و در نهایت امروز بحران ایجاد شده است. به همین دلیل راهکاری بهنام شهر هوشمند مطرح شده است. بر همین اساس نمیتوان گفت که شهر هوشمند در همین مواردی که بیان شد، خلاصه میشود و نمیتوان حوزههایی خاص را در آن وارد کرد. هر حوزهای که مربوط به شهر میشود در چارچوب ماده ۵۵ قانون شهرداریها، وظایف شهرداریها، یا ماده ۸۰ قانون شوراها که در ۳۸ بند آن تعریف شده که شوراها چه باید بکنند در محدوده شهر هوشمند است. هر چیزی که به شهر مربوط شود در حوزه هوشمندسازی هم وارد میشود.
او در توضیح این موضوع بیان کرد: یعنی هر آن چه که ما در فضای سنتی پیش میبریم، لازم داریم که نگاه دیگری به آن داشته باشیم. شاید همین موضوع ترافیک که با آن دست به گریبان بودیم به نگاه سنتی برمیگردد. در پاندمی کرونا ما شبیه شخصی بودیم که شنا بلد نبود و دست و پای ما را گرفتند و به زور داخل یک استخر پرتاب کردند تا یاد بگیریم. شرایط بسیاری از فعالیتها در حوزه فعالیتی شهر هوشمند و حتی حوزههایی که ممکن است به شهر و شهرداریها مربوط نشود، این امکان را ایجاد کرد که به این سمت برویم و این ضرورت را لمس کنیم که بحث هوشمندسازی یک بحث لاکچری و تزیینی نیست که در مواقعی از آن یاد کنیم. بهخصوص ممکن است در بحبوحهها مدام بگوییم به سمت هوشمندسازی میرویم، اما این اتفاق نیافتد. هوشمند سازی اتفاقا امروز بهعنوان یک ضرورت حیاتی برای شهرهای بزرگ و حتی شهرهای کوچک محسوب میشود.
دبیر نشست در ادامه از علی اصغر قائمی، نظریهپرداز و متخصص حوزه هوشمندسازی و فناوریپرسید: آقای قائمی شما جزو صاحبنظران، منتقدان و مدیرانی هستید که در زمینه هوشمندسازی و الکترونیکی کردن، دو دهه دستی بر آتش داشتید. در زمانی که در سازمان فناوری اطلاعات و ارتباطات شهرداری تهران حضور داشتید، مباحثی مربوط به شهر الکترونیک و شهروند الکترونیک را بسیار پیادهسازی و راجع به آن کار کردید و حرکتهای مفیدی انجام شد. بعد از آن شهرداری تهران شعاری با عنوان شهر دیجیتال داشت و بر اساس همان هم مباحثی مربوط به زیرساخت، دفاتر خدمات الکترونیک، فیبر نوری که در شهر توسعه پیدا کرد، دوربینهای نظارتی، هوشمند کردن تقاطعهای راهنمایی و رانندگی، الکترونیک کردن پرداختها انجام و پروژههایی در شهر تهران پیادهسازی شد، شهر تهران در آن شهر الکترونیکی که تعریف شد به نقاطی رسید و بعد از آن متوقف شد. فاصله شهر تهران از شهر هوشمند از دیدگاه شما چقدر است و با توجه به اینکه در آستانه انتخابات شورا هستیم، چه نیازهایی در این زمینه داریم، چه به لحاظ اینکه مردم چه مطالبهای داشته باشند و چه به این لحاظ که شهر چه نیازی دارد تا با توجه به یک تعریف استاندارد به هوشمندسازی برسد.
علی اصغر قائمی پاسخ داد: سوال شما ابعاد مختلفی دارد که میتوانیم جزء به جزء به آن بپردازیم. این روزها با کلمه شهر هوشمند و تهران هوشمند و تعابیر اینچنینی آشنا هستیم و میشنویم و کاربردهای متنوعی هم دارد. بهطور خلاصه میگویم که شهر هوشمند تعبیر توسعه یافتهای از ادبیات این حوزه است که در دورههای مختلف براساس رشد و توسعه تکنولوژی در این زمینه، تعابیر هم توسعه پیدا کرده است. اگر به سه دهه پیش برگردیم تعابیر در این زمینه بسیار محدودتر بودند و امروز دنیا و اکثر شهرهایی که در این زمینه حرفی برای گفتن دارند این تعبیر را مناسبتر میدانند. اما اگر اینکه فکر کنیم هوشمند سازی پروژهای شبیه سایر پروژهها است و زمان شروع و پایان دارد و روزی تمام میشود و میتوانیم آن را افتتاح کنیم، تلقی درستی نیست، چراکه دائما برمیگردد به رفع نیازهای روزمره شهروندان یک شهر، متناسب با توسعه تکنولوژی و فرصتهای جدیدی که خلق میشود. بنابراین میزان هوشمند شدن یک مجموعه اعم از یک مجموعه سازمانی یا دولتی و در مقیاس بزرگ آن یک شهر و بزرگتر از آن یک حاکمیت و دولت، پروژه پایانپذیری نیست. پروژهای است که دائما باید مسیر رشد خود را طی کند و این مسئلهای است که حداقلیهای اولیه مورد انتظاری را باید برآورده کند. زمانی که در شهر زندگی میکنید، تمام شئون زندگی ما با مدیریت شهری مرتبط میشود. از بدو تولد فرزندمان با مسائل مدیریت شهری سروکار داریم تا زمانی که باید از این دنیا خداحافظی کنیم. بنابراین همه شئون زندگی شهروندان هر روز قابلیت بهتر شدن را دارد و نمی توانیم بگوییم که امروز به نقطه نهایی مطلوب رسیدیم. رسیدن به نقطه پایان اساسا با فلسفه وجودی بشر و زندگی انسان قابل تطبیق نیست. نقطه مطلوب همیشه فرا روی ما هست و میتوانیم نقطه مطلوبتری را داشته باشیم. طبیعی است که این حوزه هم میطلبد روز به روز رشد کند.
او ادامه داد: در شرایطی که امروز قرار داریم با شئون مختلفی برای موضوع زندگی شهری مواجهیم. همین امروز با ترافیک و مسئله حملونقل به صورتهای مختلف دست و پنجه نرم میکنیم و این موضوع میطلبد چیزی که هست را بهتر از پیش کنیم. در حوزه خدمات روزمره شهری، مسائل فرهنگی و اجتماعی، مسائل مدیریتی و اقتصادی شهری، مسائل بحران و ایمنی شهر و … این مسائل را داریم. بنابراین هوشمندسازی در هر یک از شئون زندگی شهری جا دارد که ورود کند و شرایط بهتری را رقم بزند.
شهاب جوانمردی، مدیرعامل هلدینگ فناپ مخاطب بعدی علیرضا سانیانی، دبیر این نشست بود. سانیانی گفت: بانکهای ایران قابل قیاس با شهر نیستند، اما به لحاظ فناوری اطلاعات بانکها پیشرفت خوبی کردند، در دهه هفتاد وارد بانکداری الکترونیک شدیم، دهه هشتاد به سمت بانکداری دیجیتال رفتیم الان روی بانکداری نوین و آیبنک کار میشود. با این سرعتی که بانکها جلو رفتند، شعار الکترونیکی شدن در ذهن مردم جا افتاد. پژوهشکدهها و دانشگاهها نیز به سمت اینکه فضاهای دیگر را هوشمند کنند، حرکت کردند. فکر میکنید امروز بانکها در چه نقطهای هستند و چه تاثیری میتوانند بر مدیریت شهری داشته باشند تا شهرداریها به آنها برسند. به این معنی که یکی از جاهایی که شهرداریها موفق بودند در درگاههای پرداخت و الکترونیکی کردن پرداختها بود. این موضوع به واسطه این بود که بانکها این سرویس را در اختیار داشتند و به شهرداریها ارائه دادند. فکر میکنید این سرعت بانکها چه کمکی به شهرداریها میکند که به سمت هوشمندسازی حرکت کنند.
جوانمردی در جواب این پرسش گفتک اجازه دهید از کمی قبلتر به پرسش شما رجوع کنم. اگر در این ۳ دهه در نظام بانکداری کشور تحولی را شاهدیم و تغییرات آن برای مردم و مشتریان محسوس است، به این دلیل است که برای مردم بانکداری یکی از صنایعی محسوب میشود که دیجیتالی شدن و دیجیتالیزیشن، هر دو در آن بهنوعی آشکارتر و ملموستر بوده است. یکی از دلایل این بوده است که در دنیا مدلهای موفقی در این زمینه وجود داشته است و ما میتوانستیم از رهنمودهای آن استفاده کنیم. البته واقعیت ماجرا به آن برمیگردد که بانکها طرح کسبوکاری مشخصتر و واضحتری را دارند. مشخص است که دقیقا قرار است به چه گروههایی از مشتریان چه خدماتی را ارائه کنند و سعی خواهند کرد به تناسب بهترین استفاده را ابزارها کنند یا در سطح راهبردهایشان از آن بهرهبرداری کنند.
مدیرعامل هلدینگ فناپ ادامه داد: از طرف دیگر فکر میکنم یک چالش در خصوص شهرها داریم. این چالش این است که مدل کسبوکاری شهرها چیست. سوال این است که آیا امکانات و اختیارات و … که برای تحقق این مدل کسبوکاری و ماموریت شهر هست یکجا و مجتمع وجود دارد یا خیر. اگر به شهرها و شهرداریها بهصورت جزء جزء نگاه کنیم، بهرغم گستردگی ماموریت، تنوع فعالیتها و تنوع فناوریهایی که باید استفاده کنند، در بین نهادهای عمومی یا شبه دولتی از حیث بهرهگیری از فناروی یکی از موفقترین نهادها به نسبت دستگاههای مشابه خودشان بودند. در شهرها و کلانشهرها و حتی در پایتخت یک بلاتکلیفی وجود دارد که ماموریت اصلی چیست و چه کس متولی پیادهسازی آن ماموریت است. برای مثال این روزها بسیار بحث شهردار لندن و انتخاب مجدد او بود. وی ۲ ماموریت جدید برای خود انتخاب کرده بود که یکی از آنها در موضوع فراهم کردن محل سکونت متناسب برای شهروندان بود. اگر ماموریتها و اولویتهای شهر مشخص باشد، آن موقع همه رفتارها و ابزارهای هوشمندی همگرا میشود تا آن اتفاق روی دهد. اگر قرار باشد همه سرویسهای پایه شهری را فناورمحور دسترسپذیرتر داشته باشیم، قطعا این مهم محقق میشود، چه که در بسیاری از شهرهای کشور شده است، اما اگر ماموریت مشخص نشود از یک سطحی بالاتر نخواهیم رفت.
او درباره تعامل نهادهایی مانند بانکها، خردهفروشی یا حوزه حملونقل و … که هوشمندی را جدیتر دنبال میکنند با شهرداریها گفت: در این خصوص ما از سطح استفاده ابزاری جلوتر نخواهیم رفت. زمانی میتوانیم با تمام وجود هوشمندی را در حوزه زندگی شهری احساس کنیم که اولویتهایمان برای یک زندگی سالم و بیدغدغه برای حفظ کرامت شهروندی و …، بهصورت ساده، آسان، کم دردسر و بر مبنای یک تجربه کاربری متناسب و بر مبنای یک تفکر عمیق درازمدت ساماندهی شده است. اما اگر این موارد نباشد، چیدمانی از هوشمندی ابزاری در همهجای خدمات و سرویسهای شهری دیده میشود، اما آن تمامیت دیده نمیشود. احساس نمیکنیم که همه این اتفاقات بهصورت همافزا رخ میدهد که وقت ما تلف نشود یا بهتر زندگی کنیم، یا محیط زیست بهتری داشته باشیم. این موضوع در سطح سیاستگذار باید اتفاق بیافتد. تا زمانی که این احساس در شهروندان نیست، به نظر من میتوانیم خدمت به خدمت بهبود را شاهد باشیم، اما لزوما منجر به هوشمندی نمیشود، چراکه هوشمندی را در سطح بالاتری از فناوریگرایی میبینیم. باید شعور سیستمی در آن دیده شود. همانطور که موجود هوشمندی مانند انسان را با انعطاف، فهم مسائل و حقایق و خود تنظیمگری و قابلیت تطبیق و … تعریف میکنیم، بهطور طبیعی در موجودیت زندهای مانند شهر هم باید این اتفاق بیافتد.
علی اصغر قائمی در ادامه صحبتهای شهاب جوانمردی گفت: اول اینکه ما با پدیده شهرنشینی افسار گسیختهای در مقیاس جامعه جهانی و کشور خودمان روبهرو هستیم. آمارهای رسمی ادعا میکند که بیش از ۷۰ درصد جمعیت جهان شهرنشین هستند و روند تبدیل جمعیت روستایی نسبت به شهرنشینی همچنان رو به رشد است و این موضوع خوب نیست. امیدواریم که دولتهای مرکزی در هر کشوری و از جمله در کشور خودمان تمهیداتی بیاندیشند که حداقل شهرنشینی متوقف شود و از تراکم بیرویه جمعیت در شهرها جلوگیری شود، البته به شرطی که امکانات زندگی روستایی در سطح امکانات شهری فراهم شود و به یاری خدا مهاجرت معکوسی شکل گیرد و بهطور طبیعی بستری برای زندگی بهتر و تولید بیشتر و رفع برخی معضلات عدیدهای که در قالب شهرنشینی داریم، فراهم شود.
وی ادامه داد: نکته بعدی این است که در کشور با نظام مدیریت واحد شهری مواجه نیستیم واین خلاء بسیار بزرگی است. این موضوع باعث شکسته شدن فرایندهای پیوسته نیاز زندگی در شهر است. فردی فعالیتی در شهر میخواهد انجام دهد، این فعالیت مستلزم طی یک فرایندهایی است که در آنها به گسستهایی برخورد میکند. اگر وارد مصادیق آن شویم چندان میتوان مثال زد که همه با آن آشنا هستند. تلاشهایی در ۲ دهه گذشته شده است، اما همواره بهدلیل علاقه دولتهای مرکزی به قدرت بیشتر، از تفویض این اختیارات به دولتهای محلی که بهنام شهرداریها آن را میشناسیم، طفره رفته است. در ۲ دهه گذشته بارها و بارها لوایح اولیه و پیشنویسهایی تهیه شده و مراحل تصمیم اولیه هم طی شده، اما تبدیل به قانون نشده است و مشخص نیست چه زمانی این اتفاق میافتد. البته بخشی از حل این موضوع دست اصحاب حوزه فناوری اطلاعات است. این افراد میتوانند به دولتمردان مرکزی و محلی این کمک را بکنند که اگرچه مدیریت واحد فعلا در شهرها قابلیت پیادهسازی ندارد، اما مدیریت یکپارچه قابل پیادهسازی است. این دو از لحاظ واژه ممکن است نزدیکی معنایی زیادی داشته باشند، اما کسانی که در این حوزه دستاندر درکار هستند این موضوع را بهطور کامل متوجه میشوند.
قائمی افزود: برای مثال زمانی که در یک شهر زندگی میکنیم با دستگاههای مختلف مدیریت شهری مواجه هستیم. هرچند قانون شوراها، آنها را شورای شهر میداند و نه شورای شهرداری، اما از لحاظ عملکردی تنزل پیدا کردهاند و تنها شورای شهرداریها شدهاند و جا دارد در این دوره جدید برای این موضوع فکر اساسی شود. همچنین رابطه سایر دستگاههای مدیریت شهری با این نهاد مشخص شود، باید رابطه آنها با نظام دولت مرکزی هم روشن شود چراکه تبعیت ازقوانین بالادستی دولت مرکزی دارند و جایگاه دولت محلی هم برای آنها چندان تببین نشده است و این ارتباط درست شکل گیرد. یک مثال بزنم که این موضوع شدنی است و در کشور ما هم به هر دلیلی استقرار پیدا نکرده است. برای مثال فردی قصد ساخت و ساز دارد، برای این کار به پروانه نیاز است و همچنین برای این ملک انشعابات مختلف نیاز است و برای هر کدام از این موارد فرد باید به جاهای مختلف رجوع کند و فرایندی را شروع کند اعم از ثبتنام، تشکیل پرونده، بازدید و …، زمانی که به این جاها مراجعه میشود ممکن است فرایندهای متفاوتی داشته باشد، اما همه این دستگاهها نیاز به یکسری مدارک دارند، در حالی که این کار بهراحتی قابل انجام است، این کار در تهران که بزرگترین شهر تهران هم هست انجام شد و میتوانست استمرار داشته باشد و در مدیریت یکپارچهای که گفته شد به راحتی قابل انجام است.
این صاحبنظر حوزه فناوری با بیان اینکه در یکی از همین کشورهای کوچک اروپایی این موضوع قانون شده است که اگر فردی به یک دستگاه دولتی مدارک هویتی ارائه کند، هیچ دستگاه دولتی دیگر حق ندارد از افراد درخواست مدرک کند، گفت: اگر دستگاهی درخواست کند شهروندان میتوانند علیه آن دستگاه اقامه دعوی کند و تخلف محسوب میشود. این کار در کشور انجام شده است و بسیاری از موارد احراز هویت انجام شده است، اما این ارتباط و فرایند یکپارچه شکل نگرفته است. فکر میکنم اگر ادعای سنگینی مبنی بر شهر هوشمند نکنیم و دستکم این مورد ساده که شهروندان برای گرفتن یک مجوز ساده اقدام میکنند در هر کجا نخواهند مدارک جدید ارائه کنند. چطور در فرهنگ بانکی جا افتاده است که هر مشتری که به یک پیشخوان مراجعه میکند در حکم پیشخوان واحد بانک را دارد، همه دستگاههای مدیریت شهری هم میتوانند پیشخوان واحد خدمات شهری شوند و این کار در پیوستگی دفتر پشتی (Back Office) قابل انجام است. این کار در دنیا در مقیاسهای بهتر تجربه شده است، ما هم تجربه کردیم و امیدوارم این همت وجود داشته باشد که این مسیر ادامه داشته باشد.
رئیس مرکز تحقیقات شهر هوشمند ایران هم در ادامه این مباحث گفت: موضوعی که دکتر جوانمردی مطرح کردند، بحث مدل کسبوکاری است. نمیخواهم بانک را با شهر مقایسه کنم، همانطور که مطرح شد در سیستم بانکی مسیر و هدف و بسیاری موارد دیگر مشخص است، اما در شهر بهدلیل چندوجهی بودن موضوعات چندان با مسیر مشخص مواجه نیستیم. نکته دیگر هم این است که همچنان مدیران ما با نگاه سنتی فکر میکنند و خلق ارزش شکل نگرفته است. هنوز شهر را محلی برای فروش میبینیم که میتوان زمین، طبقات و هوای آن را معامله کرد و به همین دلیل است که بالانس درآمدی شهرداریهای ما این است، برای مثال ۷۸ درصد آن درآمد ناپایدار است. بر همین اساس برای مثال اگر ساختوساز شهرهای ما دچار بحران شود، شهرداریهای ما مقروض خواهند شد. میتوان گفت در این بیش از ۱۲۰۰ شهری که داریم، بنگاههای ورشکستهای داریم که اگر کمکهای جسته گریخته سازمانهای مختلف نباشد، اینها عملا نمیتوانند شهر را اداره کنند. در دورهای از زمان اگر در آمریکا اسم فورد میآمد بهعنوان یکی از پیشرانهای اقتصاد این کشور مطرح میشد، اما امروز که درباره پیشران های اقتصادی این کشور صحبت میشود، فورد در بین آنها نیست و با نام افرادی مانند زاکربرگ و بخشهایی مانند آمازون روبهرو میشویم که از فضاهایی استفاده میکنند که وابستگی را به فضای فیزیکی کم کردهاند. این موضوع در شهرهای ما دیده نمیشود. برای مثال ساختمانهای نواب را در نظر بگیرید که مالک آن سازمان نوسازی شهرداری تهران است. چه اندازه اتلاف فضا داریم؟ به این دلیل است که هنوز نگاه شهرداری این است که باید فضایی داشته باشیم، آن را بفروشیم. به همین دلیل است که در بودجه بیش از ۳۰ هزار میلیارد تومانی شهرداری تهران، همیشه بخش قابل توجهی بین ۳۰ تا ۴۰ درصد را برای فروش املاک میگذارند. به این دلیل است که شهرداری دستاویز دیگری ندارد.
فرجی افزود: همیشه جملهای که دکتر ستاری در شورای شهر گفت در خاطرم هست؛ گفت زمانی تاکسیهای اینترنتی آمدند و شهرداریها مانند دایناسورها بهجای اینکه خود را انطباق دهند، محکوم به انقراض شدند. زمانی که تاکسیهای اینترنتی آمدند، شهرداریها مقاومت کردند و نگفتند که شریک میشود و برای خود درآمد جذب کند. این بحثی چالش برانگیز است. در اقتصاد دیجیتال و مباحث دیگری که مطرح شد، در شهرداریها پوستاندازی نشده است و شاید نگاه پوستاندازی وجود ندارد. هنوز آن نظام کرخت اداری را در شهرداری میبینیم. برای مثال زمانی در نوسازی بافتهای فرسوده کار میکردم، برای بحث تجمیع که میرفتیم برای جابهجایی تیر چراغ برقها مشکل داشتند. یک پدیدهای به نام مدیریت واحد نداریم. برای هر کاری که انجام میشود برای تکتک فعالیتهای آن باید از ارگانهای مختلف مجوز گرفت. شهرها از نظر عملکرد یک شهر پراکنده است.
وی با بیان اینکه اعتقاد ندارم که شهرنشینی نباید رشد داشته باشد، گفت: شهرنشینی سیکلی دارد که از ابتدای پهلوی دوم شروع شد، پس از انقلاب هم تشدید شد و الان بیش از ۸۰ درصد جمعیت کشور شهرنشین هستند. این موضوع به خودی خود چالش نیست، چالش، شهرنشینی پیش از شهرسازی است. در سال ۵۵ با یک پدیده مهاجرت ۵ میلیون نفری و بعد از آن تا سال ۸۵ با یک جابهجایی ۲۰ میلیونی مواجه هستیم. در کشور بهجز تهران شهر میلیونی نداشتیم، بعد مانند قارچ این شهرها شکل گرفتند. در دنیا هم به همین صورت است، زمانی که نیمه اول قرن بیستم را بررسی کنیم، میبینیم نیویورک و توکیو تنها شهرهای میلیونی جهان هستند، اما بعد از جنگ جهانی دوم کشورهای در حال توسعه یک گریز از روستا به شهر را تجربه میکنند. این موضوع به اقتصاد ناسالمی برمیگردد که تجربه کردیم. یک فرایند استخراج درآمد و اینکه حکومت خود را از درآمدهای مردم جدا کرد و سبد نفت را بهجای درآمد از مردم جایگزین کرد و مردم هم دیدند که چشماندازی در روستاها ندارند، اصلاحات ارضی هم هرچه بافته بودند رشته کرد و مجبور به مهاجرت به شهرها شدند.
به اعتقاد فرجی شهر بهخودی خود چالش نیست و این اتفاق در اروپا هم افتاده است، او در این باره بیان کرد: بعد از انقلاب صنعتی در اروپا، تصویری که از منچستر در کتابها و فیلمها مطرح میشود، وحشتناک است. برای مثال یک نویسنده درباره منچستر میگوید خدا رو شکر من یک فرد متاهل نیستم که در منچستر زندگی کنم. در بحبوحهای که انقلاب صنعتی اتفاق افتاده است. پس این تجربه در دیگر کشورها هم بوده است و فرایند به سمت بهگشت در عرصه شهری رفته است.
عضو هیئت علمی دانشگاه تهران ادامه داد: زمانی که درباره شهر هوشمند صحبت میکنیم، من بهعنوان مدیر شهری به زعم خود فکر میکنم شهری ساختهام که هوشمند است. این موضوع مصداق خودگویی و خود خندی است. من بهعنوان مدیر فکر میکنم این شهری است که دارد نیازهای شهروندان را تامین میکند. اما اینطور نیست. شهر هوشمند شهری است که در سبد زندگی شهروندان خود را نشان دهد. شهر هوشمند از داخل آپارتمان شهروند شروع میشود. برای مثال در سنگاپور موضوع خانه سالمندان، موضوعی قدیمی است. فرد سالمند در خانه خود زندگی میکند و فرضا اگر کوچکترین اتفاق برای او بیافتد پزشک او را رصد میکند و بالای سر او حاضر میشود. متاسفانه از موضوع آپارتمان گرفته که باید این موارد در آن دیده شود و ما باید در مقررات ۲۲گانه ساختمان آن را ببینیم و ندیدم بحث شهر هوشمند باید شروع شود. البته همیشه درباره آن بحث هست، اما در عمل این موضوع نیست. این موارد شاید مهمترین دغدغهای است که باید به آن پرداخته شود. اصل ۷ قانون اساسی صراحتا میگوید شورای شهر در کنار مجلس ارکان تصمیمگیری کشور هستند و عبارت سنگینی است امروز باید به سمتی برویم که افرادی که متقاضی کرسی شورای شهر هستند به این موضوع نگاه ویژهای داشته باشند. در جای جای قانون اساسی نقش پر رنگ شوراها و اهمیت آنها آمده است. شاید این موضوع باید مهمترین دغدغه ما باشد که افرادی را برای تصمیمگیری انتخاب کنیم که خروجی نگاه آنها به شورا، یک شهر خوب باشد.
او توضیح داد: مشکلات ما دیگر با نگاه سنتی قابل حل نیست. برای مثال طرح جامعی که از دهه ۴۰ شروع شده است، همه آنها کالبدی و فارغ از انسان است. امروز هم جریانی که برای هوشمندسازی شکل گرفته این است که مفهومی به نام شهر و خالی از انسان داریم. به این معنی که من برای شهر برنامهریزی میکنم، اما نگاه نمیکنم شهری که برای آن برنامهریزی میکنم چه آدمهایی در آن هست. برای مثال حتی رعایت نسبت جنسیتی بسیار مهم است.
علیرضا سانیانی، دبیر این نشست در ادامه این گفتوگو بیان کرد: با توجه به مواردی که مطرح شد، ما الان در نقطهای هستیم که مردم بهتدریج برای انتخاب شورا آماده میشوند. بهعنوان صاحبنظران دنیای فناوری اطلاعات، بر اساس صحبتهایی که بیان شد، مانند اینکه مدیریت واحد شهری نمیتواند شکل گیرد، اما میتوان بهعنوان مثال مرکز راهبر ناجا با سازمان فناوری اطلاعات شهرداری تبادل اطلاعات داشته باشند تا شهروندی که میخواهد یک پلاک ماشین عوض کند بهراحتی کار خود را انجام دهد. بر این اساس شما بهعنوان افراد این حوزه برای انجام بهتر این موارد، چه مطالبهای از شورا دارید. شورایی که میخواهد برنامه برای آینده دهد چه مواردی را باید در نظر بگیرد. نظر من این است که ما نمیتوانیم به سمت هوشمندی صدرصدی برویم، اما میتوانیم بهسمت سرویسهای الکترونیکی موفق و با سرعت بیشتر حرکت کنیم، چه مطالبهای در این موارد میتوانیم داشته باشیم تا به مردم هم رهنمودهایی بدهیم که به این سمت میتوانند حرکت کنند.
مدیرعامل هلدینگ فناپ در پاسخ گفت: من بهعنوان یک شهروند، اصولا وقتی بحث انتخاب سیاستگذار اعم از رئیسجمهور، نماینده مجلس یا در سطح راهبری شورای شهر باشد، همیشه این دغدغه را داشتهام که آیا مفهوم اولویت را درک کردهاند یا خیر؟ در کشور با این موضوع بسیار مواجه بودیم و بروز آن را در سمینارها و کنفرانسها و مکتوبات مختلف دیدهایم که باید به یکصد معضل اصلی کشور پرداخته شود. در یکصد معضل اصلی که نمیتوان اولویت مشخص کرد. نمیتوان فهمید که منابع باید به چه چیزی اختصاص داده شود، یا برای مثال ۵۰ فناوری کلیدی که باید روی آن سرمایهگذاری کنیم، معلوم شود. جدیترین دغدغه من این است که فهم اولویت در آن فرد یا افراد چه اندازه است؟ در وهله بعدی دغدغه من این است که آیا آن اولویتها برخاسته از واقعیات نهادی که میخواهند در آن سیاستگذاری کنند هست یا خیر؟ بهعنوان مثال در انتخاب شورای شهر، آیا نامزد انتخاباتی فهم این موضوع را دارد که برای یک جامعه انسانی و یک جامعه انسانمحور تصمیم میگیرد و سیاستگذاری میکند و اولویتهای آن مشخص است؟ اگر این موارد باشد، مدیر یا شخصی که در آن جایگاه مینشیند شایستگی استفاده از مشاوران، کارشناسان و مدیرانی که خبره موضوعاتی چون هوشمندسازی باشند را دارد. اما اگر کسی این فهم را نداشته باشد و در حوزه شهری اهمیت پرداختن به انسان، جامعه شهری و موضوع انسان و زندگی شهروندی متعالی را نداشته باشد، درباره بقیه موارد صحبت کردن بی اهمیت است.
علی اصغر قائمی هم در پاسخ به این موضوع گفت: ۳ مولفه انسان، فضا یا مکان و فعالیت که در کنار یکدیگر جمع شوند، سکونتگاههای انسانی را تشکیل میدهد، اما موضوعیت اصلی آن انسان است. با توجه به اینکه تمرکز بیشتر این نشست روی شورای شهر تهران است، نمیتوان گفت توسعههای کاربری آن اشباع شده، اما بخش بزرگی از اقدامات کالبدی آن شکل گرفته است، هرچند هیچگاه توسعه این اقدامات کالبدی هم پایانپذیر نیست، چرا که هر روز میتوان شرایط بهتری را رقم زد، اما انسانمحور بودن مسئله اصلی است. بهرغم اینکه قانون تشکیل شوراهای شهر و روستا در کشور در سال ۱۳۵۸ تصویب شده است، اما با فاصله ۲۰ سالهای این شوراها متولد شدند. این موضوع نشان میدهد که در تعامل حکومت مرکزی با حکومتهای محلی آفتی داریم. این موضوع باید در مقیاس کلان تعیین تکلیف شود. همچنین علت اینکه در این ۵ دوره نتوانستند جایگاه خود را پیدا کنند.
او درباره این آفتها بیان کرد: یکی از آفتهایی که به شوراها بار شده است، آفت سیاستزدگی است. شوراهای شهر کمتر جایگاه متخصصان حوزههای مختلف بوده و بیشتر در اختیار سیاستمدارن بوده و هست، هرچند متخصصان باید در چارچوب سیاستهای کلان کشور اقدام کنند، اما وقتی در لایه شورای شهر وارد میشویم که مانند مجلس شورای اسلامی وظیفه آن تدوین سلسله قوانین و مقررات در حوزه مسئولیتی خود و نظارت بر عملکرد مدیریتی شهری است، اگر به سمت فضای سیاسی سوق پیدا کند، بهطور طبیعی این فرصتها از دست خواهد رفت و فرصت پرداختن به نیازها و مسائل مردم که در شئون مختلف وجود دارد، کمتر پدید آمده و بیشتر فضای سیاسی غالب شده است. امیدوارم مردمی که قصد دارند در این انتخابات شرکت کنند به وجه تخصصی بودن افرادی که قصد ورود به این عرصه را دارند، توجه کنند. شهر متخصص حوزه شهرسازی، حملونقل و ترافیک، فرهنگی و اجتماعی و … میخواهد. همچنین فناوری اطلاعات و ارتباطات جزء جدایی ناپذیر زندگی روزمره ما شده است و بهطور طبیعی این حوزه باید جای خود را در شوراهای شهر باز کند و به جایگاهی که بهدنبال آن هستیم کمک کند. فکر میکنم پرهیز از سیاستزدگی و رو آوردن به تخصصگرایی، یکی از موضوعاتی است که میتواند شوراهای ما را به سمت نقطه مطلوبتر خود پیش برد.
امین فرجی نیز پاسخ این سوال را اینگونه داد که؛ شاید بهعنوان شخصی که در حوزه مطالعات شهری درس خواندم و دوره دانشجوییام را در این حوزه گذراندم همیشه اولین موضوعی که در ذهنم بود، طرحوارهای بود که بهدنبال یافتن پاسخ آن بودم. در شهر تهران، شهری که پایتخت ملی ما است، همین امروز بیش از ۴ هزار و ۲۰۰ هکتار بافت فرسوده داریم که مانند یک بمب ساعتی عمل میکند. فقط کافی است یک زلزله ۷ ریشتری را در تهران تجربه کنیم. تنها راهکاری که داریم این است که تهران را ببندیم و روی آن محدوده آهک بریزیم. تجربه پلاسکو حداقل این موضوع را به ما نشان داد. ما در تهران چالشهایی داریم، من اگر بهعنوان شخصی که قرار است درباره افرادی که در آینده سکاندار مدیریت شهری تهران و دیگر شهرها میشوند، قضاوت کنم، حداقل سوال این است که ببینم به این چالشها چگونه پاسخ میدهند، برای مثال بر اساس قانون پنجم توسعه ما هر سال باید ۱۰ درصد از بافت فرسوده را نوسازی کنیم. این بافت در مجموع کشور بیش از ۷۰ هزار هکتار است و بیش از ۲ هزار و ۷۰۰ محله را درگیر کرده است. باید دید این افراد چه پاسخی به آن میدهند، در حالی که در کل کشور ۱۱ درصد نوسازی بافت فرسوده داشتیم و همچنان به حجم بافت فرسوده اضافه میشود. در بازنگری طرح تفصیلی در سال ۹۲ تهران ۳ هزار و ۷۰۰ هکتار بافت فرسوده داشت، امروز این رقم به بیش از ۴ هزار و ۲۰۰ هکتار رسیده است. شهر یک متابولیسم زنده است و فرسوده میشود. کسی که عضو شورای شهر میشود باید مشخص کند که به این چالش چه پاسخی میدهد. موضوع آلودگی چگونه قرار است پاسخ داده شود؟ برای بحران ترافیک و بسیاری چالشهای دیگر چه برنامهای دارد. باید مشخص کنند برای مدیریت شهری که در سطح بینالمللی اداره میشود، چه برنامهای دارند؟
او ادامه داد: احساس میکنم، مدیران ما با همان نگاه سنتی به مدیریت شهر نگاه میکنند. برای مثال در شهر تهران دچار اغتشاش بصری هستیم. زمانی که وارد شهر تهران میشویم این موضوع واضح است. در حالی که در شهرهای بزرگ دنیا مانند لندن امروز بهدنبال «چشمانداز لبخند» هستند و روی نقشه آن در حال کار هستند. با توجه به چالشهایی که داریم، فکر میکنم، اصلیترین راهکار رفتن به سمت هوشمندسازی و رفتن به سمت الگوی تحول بومی است. بسیاری از چالشهایی که در مدیریت شهری داریم ۵۰ درصد آن با دیگر شهرها مشترک است، اما نمیتوان الگوی هوشمندسازی را از شهرهای دیگر برداشت و اجرا کرد. متاسفانه کارهایی که در شهرهای مختلف انجام میشود شبیه هم هستند. ما نیازمند آن هستیم که از نمایندگان شوراهای شهر مطالبه کنیم که ابزارهای هوشمندسازی برای حل این بحرانها داشته باشند. این مسیر، مسیری نیست که خارج از الگوی تحول پیموده شود. مگر اینکه من بخواهم شهر را برای سنگ و آهن و … بسازم.
دبیر نشست «شهر هوشمند و انتخابات شوراها» نیز در جمعبندی این گفتوگو بیان کرد: به هر حال در آستانه انتخابات، چیزی که این نشست میرساند این است که چه بخواهیم یا نه به سمت هوشمندسازی باید حرکت کنیم و به آن سمت در حرکت هستیم و الزما باید برویم. نیاز واقعی که دیده میشود این است که در اعضای شورای شهر متخصص بیشتر از سیاسیون نیازمند است، چرا که سیاسیون ممکن است درگیر مصلحت اندیشیها و شعار زدگیهایی شوند که در این چند سال دیدهایم. امیدواریم در این انتخابات شوراهایی انتخاب شوند که به لحاظ فرهنگی، اقتصادی، فناوری اطلاعات و … متخصص باشند.
محمدمراد بیات، مدیرعامل مرکز فابا نیز در پایان این نشست با تشکر از حضور مهمانان در این باره گفت: گارتنر سخنی را چند سال پیش گفته است که در سالهای آینده افرادی موفق هستند که در هر صنعتی ترکیبی از مدیران کسبوکار و فناوری اطلاعات را داشته باشند. بحث مخلوطی نگاه کردن به مدیران تصمیمگیر و اجرایی گذشته است. این موضوع در جهان امروز جوابگو نیست، اگر فردی مدیر اقتصادی است باید فناوری اطلاعات را هم بشناسد. مسئله بعدی این است که برای مثال اگر قرار است در ایران زندگی کنیم، حتما باید زبان فارسی بدانیم، وگرنه مورد تمسخر واقع میشویم. زبان هزاره سوم زبان فناوری اطلاعات و ارتباطات است، کسانی که این زبان را ندانند، نه اقتصاددان هستند، نه مدیر شهری هستند، نه فرهنگ میفهمند. به این معنا که اگر هم بشناسند نمیتوانند فرایندها را تعریف کنند و نمیتوانند ایدهها را زمینی کنند. هر موضوعی را که در زمینههای مختلف اعم از فرهنگ، اقتصاد، شهر و … بخواهیم زمینی کنیم و به تعبیری که بیان شد به درد انسان و شهروندان بخورد از زبان فناوری اطلاعات میگیریم. شهروندان باید توجه کنند کسی که این زبان را نداند به درد امروز جامعه ما نمیخورد.